معنی death warrant به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈdeθˈwɔːrənt deθˈwɒrənt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun phrase

حکم اعدام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- This new tax will be a death warrant for small businesses.

- این مالیات جدید برای شرکت‌های کوچک در حکم مرگ است.

- Chain smoking is like signing your own death warrant.

- سیگار کشیدن زنجیری (بدون وقفه) همانند امضای حکم اعدام خویشتن است.

پیشنهاد بهبود معانی

Collocations

signing one's own death warrant

فرمان قتل خود را امضا کردن

ارجاع به لغت death warrant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «death warrant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/death warrant

لغات نزدیک death warrant

- death tax
- death valley
- death warrant
- death wish
- death's-head

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی